شعر در مورد دانشگاه
شعر در مورد دانشگاه
شعر در مورد دانشگاه,شعر در مورد دانشگاه آزاد,شعر در مورد استاد دانشگاه,شعر طنز در مورد دانشگاه,شعر در مورد خاطرات دانشگاه,شعر در مورد فارغ التحصیلی دانشگاه,شعر در مورد فراغت از دانشگاه,شعر خنده دار در مورد دانشگاه,شعر درباره دانشگاه,شعر طنز در مورد استاد دانشگاه,شعر طنز در مورد دانشگاه ازاد,شعر درباره دانشگاه آزاد,شعر درباره استاد دانشگاه,شعر زیبا در مورد استاد دانشگاه,شعر طنز در مورد استاد و دانشگاه,شعر طنز در مورد استاد و دانشگاه بودن یا نبودن,شعر طنز در مورد دانشگاه پیام نور,شعر طنز درباره دانشگاه,اشعار طنز در مورد دانشگاه,شعر درباره خاطرات دانشگاه,شعر درباره فراغت از دانشگاه,شعر طنز درباره ی دانشگاه,شعری درباره دانشگاه,شعر در وصف دانشگاه,شعر در وصف فراغت از دانشگاه,شعر در وصف استاد دانشگاه,شعری در وصف استاد دانشگاه,شعر دانشگاه,شعر دانشگاه برزخ,شعر دانشگاهی,شعر دانشگاه رستاک,شعر دانشگاه آزاد,شعر دانشگاه صنعتی اصفهان,شعر دانشگاه برزخ اپارات,شعر دانشگاه فردوسی,شعر دانشگاه پیام نور,شعر دانشگاه شاهد,دانلود شعر دانشگاه برزخ,شعر طنز دانشگاه برزخ,متن شعر دانشگاه برزخ,ویدیو شعر دانشگاه برزخ,دانلود شعر طنز دانشگاه برزخ,شعر حفظی پیش دانشگاهی,شعر مادر پیش دانشگاهی,شعر های طنز دانشگاهی,شعر طنز دانشگاهی,شعر هم دانشگاهی,شعر رضوی دانشگاهیان,شعر های دانشگاهی,شعر عشق دانشگاهی,شعر برای عشق دانشگاهی,متن شعر دانشگاه رستاک,متن شعر دانشگاه از رستاک,دانشگاه آزاد شهر قدس,دانشگاه آزاد شعر ری,شعر طنز دانشگاه آزاد,شعر درباره دانشگاه آزاد,جشنواره شعر دانشگاه آزاد کاشان,شعر در مورد دانشگاه آزاد,جشنواره شعر رضوی دانشگاه آزاد مشهد,شب شعر دانشگاه صنعتی اصفهان,شب شعر دانشگاه فردوسی,شب شعر دانشگاه فردوسی مشهد,انجمن شعر دانشگاه فردوسی مشهد,شعر انگلیسی دانشگاه پیام نور,شعر طنز دانشگاه پیام نور,کانون شعر دانشگاه پیام نور دزفول,شعر طنز در مورد دانشگاه پیام نور,معنی شعر فارسی عمومی دانشگاه پیام نور,دانلود کتاب شعر انگلیسی دانشگاه پیام نور,معنی شعر های کتاب فارسی دانشگاه پیام نور,کانون شعروادب دانشگاه شاهد,شعر خوانی دانشگاه شاهد,کنگره شعر فاطمی دانشگاه شاهد
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دانشگاه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
در آزمون سخت عشقت کم نیاوردم
مشروطی حتی ترم آخر هم نیاوردم
در پاسخ پرسیدن از راز بقای عشق
برهان ترد غیرمستحکم نیاوردم
شعر در مورد دانشگاه
پشت سرم حرف زیادی بود پیش از این
ازحرف بدخواهان به ابرو خم نیاوردم
داروی درد مزمن مردم شدم اما
تنها برای درد خود مرهم نیاوردم
شعر در مورد دانشگاه آزاد
ابلیس خود را خفه کردم با خیال تو
نامی ز حوّا گندم و آدم نیاوردم
شعری برایت بافتم با تار و پود عشق
اما برایت برگه ی شعرم نیاوردم
شعر در مورد استاد دانشگاه
گم کرده بودم دست و پایم را به طوری که
از خاطرم رفت و گل مریم نیاوردم
شعر طنز در مورد دانشگاه
بشنو از من چون حکایت می کنم
درد دانشجو روایت می کنم
در هوایی سرد شعری گفته ام
بشنوید از درد شعری گفته ام
شعر در مورد خاطرات دانشگاه
“سینه خواهم شرحه شرحه از فراق”
تا بگویم فرق خر را با الاغ
“هرکسی از ظن خود شد یار من”
کرد کاه و یونجه اش را بار من
شعر در مورد فارغ التحصیلی دانشگاه
“سر من از ناله من دور نیست”
گرچه اصلا سور و ساتم جور نیست
شعر من معجونی از زخم دل است
تحفه ای آورده ام ناقابل است
شعر در مورد فراغت از دانشگاه
زخم را با طنز قاطی می کنم
ادعای گنده لاتی می کنم
شعر من درد من و زخم شماست
کار آن وا کردن اخم شماست
شعر خنده دار در مورد دانشگاه
من جوانی خنگ و پیزوری شدم
یک دو سالی پشت کنکوری شدم
بر جوانی خودم آذر زدم
خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم
شعر درباره دانشگاه
چون نتایج آمد اشکم شد روان
فحش دادم بر زمین و بر زمان
دیدم از بخت بد و عقل فلج
گشته ام دانشجوی شهر کرج
شعر طنز در مورد استاد دانشگاه
لیک دیدم من که شکر حق سزاست
حکما این هم قسمت و تقدیر ماست
می روم آن جا و با لطف خدا
می خورم هیچی کلاس و درس را
شعر طنز در مورد دانشگاه ازاد
حیف آمد طعنه از هر سمت و سو
گاومان زایید آن هم شش قلو
هر کسی در وسع خود در آن زمان
فحش و لیچاری نمودی بارمان
شعر درباره دانشگاه آزاد
مادرم می گفت آخر حیف نان
شد کشاورزی هم آخر رشته؟ هان
حرفها را پشت گوش انداختم
ساک خود را روی دوش انداختم
شعر درباره استاد دانشگاه
زود من رفتم به سوی ترمینال
دل پر از اندیشه، کله پر سوال
خوابگاهی بهتر از باغ بهشت
گفتم از شادی خوشا بر سرنوشت
شعر زیبا در مورد استاد دانشگاه
گفتم این جا عشق و حالم کامل است
زود فهمیدم خیالی باطل است
هست دانشگاه تهران بی قیاس
دارد از بهر خودش کلی کلاس
شعر طنز در مورد استاد و دانشگاه
درس می خوانم مهندس می شوم
در همین واحد مدرس می شوم
می نمایم در همین جا ازدواج
گیرم از دانشجویان خود خراج
شعر طنز در مورد استاد و دانشگاه بودن یا نبودن
صبح با سرویس دولت می رسم
با کلاس و با ابهت می رسم
خانه های سازمانی آخ جان
پولهای آنچنانی، آخ جان
شعر طنز در مورد دانشگاه پیام نور
مدتی بگذشت شیرم موش شد
ذوق و شوق اندر دلم خاموش شد
چون همه ساز جدایی می زنند
حرف رفتن جا به جایی می زدند
شعر طنز درباره دانشگاه
دیدم این جا فکر عهد ماضی اند
بچه ها از رشته شان ناراضی اند
معتقد بودند کوشش کافی است
سرنوشت ما همه علافی است
اشعار طنز در مورد دانشگاه
کم کَمَک ما هم پشیمان می شدیم
آنچه آنان می شدند آن می شدیم
با نفیر خنده سر می شد کلاس
ساده می گویم، دو در می شد کلاس
شعر درباره خاطرات دانشگاه
نیم ساعت رفته آید زمزمه
جمله خسته نباشید از همه
عده ای هم نعره هایی بس قوی
می کشند و خب به قول مولوی
“هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش”.
شعر درباره فراغت از دانشگاه
در محل ما دو تا داداش بود
قوت غالب هم بر آنها آش بود
آن یکی ساکت ولی باهوش بود
این یکی پر حرف و بازیگوش بود
شعر طنز درباره ی دانشگاه
اولی رفت و پی بازار شد
دومی هم روزگارش زار شد
دومی چون در پی تحصیل رفت
جون و قوت هم در او تحلیل رفت
شعری درباره دانشگاه
روی هر تست جدیدی می پرید
هر کتاب تازه بود او می خرید
چندسالی پشت کنکوری گذشت
سن شادابی و پر شوری گذشت
شعر در وصف دانشگاه
تا که او فارغ از این کنکور شد
از سواد و علم و دانش دور شد
چونکه دانشگاه او آزاد بود
واحد شهر قلی آباد بود
شعر در وصف فراغت از دانشگاه
او سر بابای خود را تاس کرد
تا که ترم اولش را پاس کرد
بهر نمره در پی استاد رفت
پول بابایش همه بر باد رفت
شعر در وصف استاد دانشگاه
هر قسم، آیه که می شد خورده بود
تک تک فامیلهایش مرده بود
پای برگه عمه اش را خاک کرد
نمره مشروطی اش را پاک کرد
شعری در وصف استاد دانشگاه
بعد ترم پــنج بابا خسته شد
هر حسابی داشت دیگر بسته شد
خسته شد از ترم و درس و شهریه
چونکه پولش بود بیش از مهریه
شعر دانشگاه
آخرش بابای او بیــچاره شد
جیب شلوارش ز ده جا پاره شد
فقر خود را آن پدر ابراز کرد
با خدایش قصه هایش باز کرد
شعر دانشگاه برزخ
از فراق پول و جیب زار گفت
از غم و رنج فلاکت بار گفت
گفت: یا رب پول من بر باد رفت
کلهم سرمایه ی مازاد رفت
شعر دانشگاهی
کاش فرزندم خدا، معتاد بود
تا که دانشگاه او آزاد بود
کاش جای این دو چشم پر گناه
یا به جای صورتی چون قرص ماه
شعر دانشگاه رستاک
یک دو جین کلیه می دادی به ما
یا که می کردی مرا از غم رها
آخرش هی گفت و هی او گریه کرد
از خدا تنها طلب سرمایه کرد
شعر دانشگاه آزاد
منم آن فارغ التحصیل بیکار
که دارم درد دلها با تو بسیار
چو گشتم فارغ و مدرک گرفتم
شدم از شور و شادی بنده بیمار
شعر دانشگاه صنعتی اصفهان
شدم دردانه ی مامان و بابا
که گویی من زدم لایی به نِیمار
سپس آوازه ام در شهر پیچید
شدم مشهور توی کوچه بازار
شعر دانشگاه برزخ اپارات
مهندس می شنیدم نام خود را
به شهر و روستا از درب و دیوار
بزرگ و کوچک و پیر و زن و مرد
مهندس؛ آی مهندس؛ گشت تکرار
شعر دانشگاه فردوسی
هدایا می ستانیدم از آنها
دو دانه سی دی و یک دانه گیتار
پس از یک جشن بی اندازه باحال
شدم آواره تا پیدا کنم کار
شعر دانشگاه پیام نور
ادرارات و صنایع زیر و رو شد
نجستم کار و از غم می زدم زار
دو دستی می زنم بر سر که دیگر
طنابی نیست تا خود را زنم دار
شعر دانشگاه شاهد
“ز دست دیده و دل هر دو فریاد”
زدم داد و فغان و غرّش و جار
همانا مدرکم را لوله کردم
سپس کردم فرو در معبرِ غار
دانلود شعر دانشگاه برزخ
منی که فارغ و بیکارم اکنون
الهی که زند من را یکی مار
برادر جان مهندس نام من نیست
منم آن فارغ التحصیل بیکار
شعر طنز دانشگاه برزخ
بسی رنج بردم در این سال سی که مدرک بگیرم زبد شانسی
نشد، دادم از کف همه زندگی نهادم به سر افسر بندگی
نبودم اوایل چنین ناتوان که بودم به سر موی و بودم جوان
نه تن خسته و ناتوان بودمی نه اینگونه نامهربان بودمی
متن شعر دانشگاه برزخ
نه اهریمنی طینتی داشتم نه بر خوی بد عادتی داشتم
کنون بشنوید اینکه بیچاره من چه سان گشتهام اینچنین اهرمن
بود شرح احوال من بس دراز ولی قطره ای گویم از بحر، باز
به هوش و خرد شهره بودم به شهر نبودی چو من درس خوانی به دهر
ویدیو شعر دانشگاه برزخ
به کنکور و در رزم کنکوریان زدم تستها را یکی در میان
به کف آمدم رتبهای زیر صد نیارد چو من رتبه کس تا ابد
خیالم که دیگر مهندس شدم نبودم خبر زینکه مفلس شدم
به خود وعدهای نیک دادم همی که چون در خط درس افتادمی
دانلود شعر طنز دانشگاه برزخ
بیابم اگر صد هزاران کتاب زنم از خوراک و ببرم ز خواب
چنانش بخوانم به روزان و شب که خود گردم از کار خود در عجب
ولیکن چو پایم بدینجا رسید نبیند دو چشمت که چشمم چه دید
به هنگامه ثبت نامم دمار برآمد به یک روزه هفتاد بار
شعر حفظی پیش دانشگاهی
به «آموزش»اش چون گذارم فتاد رخ سرخ من رو به زردی نهاد
چو دادندمی صد هزاران ورق به رخساره زردم آمد عرق
چنان بی کس و خسته ماندم به صف که رست از کف کفش مخلص علف
پس از آن چو دیگر به صف ماندگان به یک نمره گشتم من از بندگان
شعر مادر پیش دانشگاهی
بماند…، پس نمرهای گم شدم جدا از خود و شهر و مردم شدم
به خود گفتم این زندگی بهتر است ره دانشم راه پر گوهر است
گذشتم از آن فکر پیشینهام که من دیگر آن شخص پیشین نه ام
به من چه که دیگر کسان چون کنند؟ به من چه، چه در کار گردون کنند؟
شعر های طنز دانشگاهی
به من چه فلانی دل آزرده است؟ به من چه خر مش رجب مرده است؟
که دانش چراغ ره آدم است کلید در گنج این عالم است
چو فرصت غنیمت شمارم کنون مرا علم و دانش شود رهنمون
پس از آن به مکتب نهادم چو پای ز یک درب چوبی بسی بی صدای
شعر طنز دانشگاهی
به رزم اندر آمد یکی اوستاد بگفتا: شکاری به دام اوفتاد
بچرخید و گردید و غرید و گفت: در این پهنه یکدم نشاید که خفت
که من دکترا از فلان کشورم یل سر سپاه فلان لشکرم
کنون گفته باشم به آغاز درس ز کس گر نترسی، ز مخلص بترس
شعر هم دانشگاهی
بگفتم که درست بسی ساده است کدامین خرا ز درست افتاده است؟
بگفتا که : درسم بسی مشکل است خیالات تو بچه جان ، باطل است
چنانت بکوبم به گرز گران که پولاد کوبند آهنگران
پس از آن سخنها و آن سرگذشت دوماهی چو از آن سخنها گذشت
شعر رضوی دانشگاهیان
ریاضی یکم نمره بر شیشه زد هزاران غمم تیشه بر ریشه زد
علومی چو بر بنده لشکر کشید سپاه معارف به دادم رسید
گرفتم یکی بیست از ریشهها نشد کارگر زخم آن تیشهها
پس از آن معارف ز من قهر کرد دهانم ز تلخی چنان زهر کرد
شعر های دانشگاهی
به تالار و در گرمی ماه تیر درآمد ز در اوستادی چو “شیر”
بگفتا که در رزم نام آوران بدان، خوان اول بود امتحان
فراهم شد از جمع ما لشگری یکی پهلوانتر از آن دیگری
اتودها کشیده همه از نیام که باید نمودن به دشمن قیام
شعر عشق دانشگاهی
فرودآمد آن یل چو از پشت زین ببست افسار رخش خود بر زمین
کشید از نیامش سوالات را بگفتا که حل کن محالات را
سپه را به یک غرش آرام کرد یلان را چنان اسب خود رام کرد
بگفتا که درسم بسی ساده است؟! کدامین خر از درسم افتاده است؟!
شعر برای عشق دانشگاهی
کنون گر توانی بیا بچهجان به فنی تو خود را زچنگم رهان
نشستم چنان سنگ بر صندلی به خود گفتمی اینکه ول معطلی
برو فکر دیگر بکن ای جوان مگر ترم دیگر شوی پهلوان
شدم بر خر نحس شیطان سوار دو صد حیله را چون نمودم قطار
متن شعر دانشگاه رستاک
به یک روزه صدها گواهی بکف به ظاهر پریشان و در دل شعف
بگفتم که من موقع امتحان ببودم به بستر بسی ناتوان
که رحمی کن ای پهلوان رهنما بیا بر من اکنون تو راهی نما
کنون تا نیفتم به حال نزار برونم کش از پهنه کارزار
متن شعر دانشگاه از رستاک
دو ترمی در این نابرابر نبرد دگر از چه آرم سرت را به درد
هزاران کلک را زدم بیش و کم که شاید برون آیم از پنچ و خم
رهی پرفراز و خم اندر خم است در این ره هزاران چو من رستم است
یکیشان به رخش و یکی مرده رخش یکی با درفش و یکی بی درفش
هر آن یک در اندیشه کارزار مگر آخر آید غم روزگار
دانشگاه آزاد شهر قدس
الا استاد درس احتمالات
دگر دق کرده ام از این مقالات
“فضای احتمال ” و” Sample space”
“ضریب شانس” و از اینسان عبارات
دانشگاه آزاد شعر ری
به جان تو ندیدم در همه عمر …
“مساعد حالتی ” از “جمله حالات “!!!
منم دانشجوی مشروط و بدبخت …
تویی استاد با فضل و کمالات
شعر طنز دانشگاه آزاد
چو کازینو شود توی کلاست …
ز تاس و سکه و اینگونه آلات !
بیا جای قمار و شیر یا خط
به من آموز قدری از کمالات !
شعر درباره دانشگاه آزاد
یقین دارم که اندر نرد و شطرنج
شوی یا مارس ، یا افتی به شهمات !
سه ترم است اینکه در دستت اسیرم
چنان ماهی که در انبار شیلات
جشنواره شعر دانشگاه آزاد کاشان
بده یک نمره ی “پاسی ” از این درس
مگر ممکن شود روزی محالات !!!
شعر در مورد دانشگاه آزاد
اهل دانشگاهم…
روزگارم خوش نیست!
ژتونی دارم ، خرده عقلی ، سر سوزن شوقی !
اوستادی دارم … ، بهتر از شمر و یزید!!!
دوستانی همه چون من مشروط!!!
و اتاقی که همین نزدیکیست …
پشت آن کوه بلند !!!
جشنواره شعر رضوی دانشگاه آزاد مشهد
من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم
شب شعر دانشگاه صنعتی اصفهان
خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید
خوب می دانم برگه حذف کجاست
هر کجا هستم باشم
تریا ، نقلیه و دانشکده از آن من است
شب شعر دانشگاه فردوسی
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها
رخت ها را بکنیم ، پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست
شب شعر دانشگاه فردوسی مشهد
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم
و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم
انجمن شعر دانشگاه فردوسی مشهد
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست
و اگر هست چرا یخ زده است
شعر انگلیسی دانشگاه پیام نور
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی پیوسته شناور باشیم
شعر طنز دانشگاه پیام نور
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو
کارت من گمشده است
کانون شعر دانشگاه پیام نور دزفول
من به مشروط شدن نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان
نبضشان را می گیرم
هذیان هاشان را می فهمم
شعر طنز در مورد دانشگاه پیام نور
من ندیدم هرگز یک نمره بیست
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم
معنی شعر فارسی عمومی دانشگاه پیام نور
در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره ده دم دانشکده پشتک می زد
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت
دانلود کتاب شعر انگلیسی دانشگاه پیام نور
سفر سبز چمن تا کوکو
بارش اشک پس از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران
معنی شعر های کتاب فارسی دانشگاه پیام نور
حمله درس به مخ
حذف یک درس به فرماندهی رایانه
فتح یک ترم به دست ترمیم
قتل یک نمره به دست استاد
مثل یک لبخند در آخر ترم همه جا را دیدم
شعر در مورد دانشگاه
- ۹۶/۰۹/۱۱