شعر در مورد مهاجرت

شعر در مورد مهاجرت,شعر طنز در مورد مهاجرت,شعر مهاجرت,شعر مهاجرت ایران,شعر مهاجرت پرندگان,شعر مهاجرت افغانستان,شعر طنز مهاجرت,شعر درباره مهاجرت,شعر برای مهاجرت,شعر های مهاجرت,شعر درمورد مهاجرت,شعر در باب مهاجرت,صورت و مضمون شعر مهاجرت افغانستان,شعر طنز در مورد مهاجرت,شعری درباره مهاجرت,شعر درباره ی مهاجرت,شعری برای مهاجرت,شعر در مورد مهاجرت,شعر در وصف مهاجرت

شعر در مورد مهاجرت

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد مهاجرت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

بعضی از چیز ها

تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند

و انسان

برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند

مثل عشق

سیاست

و مهاجرت…

من بر آسمان خراش ها

پرنده های مهاجر زیادی دیده ام

که چشم هایشان پر از اشک بود!

شعر نامردی , شعر در مورد نامردی , شعر در وصف نامردی , شعر درباره نامردی

شعر در مورد مهاجرت

تو قصه مهاجرت غم ز شهر عشق

تو ماندنی ترین گل خوشبوی میخکی

شعر وفاداری , شعر در مورد وفاداری , شعر در وصف وفاداری , شعر درباره وفاداری

شعر طنز در مورد مهاجرت

انگیزه ی مهاجرت من

نفرت نبود هجران بود

 کسی نگفت : برو

 یکی نوشت : بیا

شعر هنر و هنرمند , شعر در مورد هنر و هنرمند , شعر در وصف هنر و هنرمند , شعر درباره هنر و هنرمند

شعر مهاجرت

آه

 اینجا

گنجشک ها

که بر لب پاشوره های حوض

با ماهیان سرخ

 سخن از مهاجرت

 می گویند

با سبزه نای

گندم چنگیز

دهقان توس و تبریز

 نوروز باستانی فرخنده باد

شعر وداع , شعر در مورد وداع , شعر در وصف وداع , شعر درباره وداع

شعر مهاجرت ایران

بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را

و عاشقانه گذر کردم

از شهر های انتقال

 مهاجرت

تبعید

 از

شهرهای گنبد

 باغ ملی

بازار

 از شهرهای هل ، گلاب ، فرش چای

 از شهرهای دوچرخه ، ترن ، هواپیما

شعر هجرت , شعر در مورد هجرت , شعر در وصف هجرت , شعر درباره هجرت

شعر مهاجرت پرندگان

پاییز

 نام دیگر دنیاست

 دریاچه ی مهاجرت قو

 پروا که می کند نشانه ی پرواز

 تاوان آتشی که تاب می دهد

انسان

 اکنون

 چنان زلال می وزد از دریا

 کز چاربند حواصیل

 بال پریدن از تو بلند است

 تاوان آتشی که تاب می دهد انسان

شعر همدلی , شعر در مورد همدلی , شعر در وصف همدلی , شعر درباره همدلی

شعر مهاجرت افغانستان

من بی‌وطن که دور ز آغوش مادرم

بنشسته‌ام در آتش و در خون شناورم

خاکی که پروریده مرا دوستان کجاست

من خاک دیگران چه کنم ، خاک برسرم

شعر یمن , شعر در مورد یمن , شعر در وصف یمن , شعر درباره یمن

شعر طنز مهاجرت

باز دیشب دوستان کشور به یاد آمد مرا

سوختم آن خاک جان‌پرور به یاد آمد مرا

وطن آمد بهار اما نبینم گل به دامانت

نیاید نغمه شادی ز مرغان غزل‌خوانت

شعر یادگاری , شعر در مورد یادگاری , شعر در وصف یادگاری , شعر درباره یادگاری

شعر درباره مهاجرت

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت

پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد

و سفره‌ام که تهی بود بسته خواهد شد

شعر بهار , شعر در مورد بهار , شعر در وصف بهار , شعر درباره بهار

شعر برای مهاجرت

دریای مرده خاک فراوان دارد اما

 انگیزه ی مهاجرت

نفرت نبود

حیرت بود

 دریا چگونه می میرد ؟

به راستی

دریا چگونه پیر شد و مرد ؟

شعر راه , شعر در مورد راه , شعر در وصف راه , شعر درباره راه

شعر های مهاجرت

امسال باز بی‌وطنیم‌، ای پرنده‌ها 

یک روح در دو تا بدنیم‌، ای پرنده‌ها 

دیدی بهار سال دگر خنده‌ای نکرد 

در برف مانده جان بکنیم ای پرنده‌ها 

وقتی که چشم کلبه ما بسته می‌شود 

بر خانه که در بزنیم ای پرنده‌ها؟  …

جایی برای ماندن و رفتن نمانده است‌ 

شب را کجا قدم بزنیم ای پرنده‌ها؟

شعر رهایی , شعر در مورد رهایی , شعر در وصف رهایی , شعر درباره رهایی

شعر درمورد مهاجرت

سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح

نتوان مرد به سختی که من این جا زادم

شعر ذلت , شعر در مورد ذلت , شعر در وصف ذلت , شعر درباره ذلت

شعر در باب مهاجرت

 هست بر آتش غم هجرت

جگر انوری کباب شده

شعر ساز , شعر در مورد ساز , شعر در وصف ساز , شعر درباره ساز

صورت و مضمون شعر مهاجرت افغانستان

 دل مو بیتو زار و بی قراره

بجز آزار مو کاری نداره

 زند دستان بسر چون طفل بدخو

  درد هجرت اینش روزگاره

شعر ذکر , شعر در مورد ذکر , شعر در وصف ذکر , شعر درباره ذکر

شعر طنز در مورد مهاجرت

 ز هجرت شده پنج هشتادبار

به نام جهانداور کردگار

شعر زمان , شعر در مورد زمان , شعر در وصف زمان , شعر درباره زمان

شعری درباره مهاجرت

 صبر بی رویت ندارم یکنفس

طاقت هجرت ندارم یکزمان

شعر سکوت , شعر در مورد سکوت , شعر در وصف سکوت , شعر درباره سکوت

شعر درباره ی مهاجرت

 گهی جستم ز رویت یادگاری

گهی جستم ز هجرت غمگساری

شعر نماز , شعر در مورد نماز , شعر در وصف نماز , شعر درباره نماز

شعری برای مهاجرت

 از آتش هجرت بسوخت جانم

دوزخ بود آری سزای عصیان

شعر رنگین کمان , شعر در مورد رنگین کمان , شعر در وصف رنگین کمان , شعر درباره رنگین کمان

شعر در مورد مهاجرت

 من ز هجرت چنانکه میدانی

تو چنینی چنین چرائی تو

شعر ساحل , شعر در مورد ساحل , شعر در وصف ساحل , شعر درباره ساحل

شعر در وصف مهاجرت

 وصالت جان دهد هجرت ستاند

تعالی یا سلیمی الا تروحی

شعر اربعین , شعر در مورد اربعین , شعر در وصف اربعین , شعر درباره اربعین

شعر در مورد مهاجرت

 رو بگردان ز در دورانش

هجرت آموز ز مهجورانش

شعر ضریح امام رضا , شعر در مورد ضریح امام رضا , شعر در وصف ضریح امام رضا , شعر درباره ضریح امام رضا

شعر طنز در مورد مهاجرت

 اندکی اندر حرای دل نشین

ترک خود کن سوی حق هجرت گزین

شعر امام رضا , شعر در مورد امام رضا , شعر در وصف امام رضا , شعر درباره امام رضا

شعر مهاجرت

 مؤمنان را فطرت افروز است حج

هجرت آموز و وطن سوزست حج

شعر تظاهر , شعر در مورد تظاهر , شعر در وصف تظاهر , شعر درباره تظاهر

شعر مهاجرت ایران

 هجرت آئین حیات مسلم است

این ز اسباب ثبات مسلم است

شعر صداقت , شعر در مورد صداقت , شعر در وصف صداقت , شعر درباره صداقت

شعر مهاجرت پرندگان

 قصه گویان حق ز ما پوشیده اند

معنی هجرت غلط فهمیده اند

شعر ضعف , شعر در مورد ضعف , شعر در وصف ضعف , شعر درباره ضعف

شعر مهاجرت افغانستان

 جنگ مؤمن چیست؟ هجرت سوی دوست

ترک عالم، اختیار کوی دوست

شعر طلوع خورشید , شعر در مورد طلوع خورشید , شعر در وصف طلوع خورشید , شعر درباره طلوع خورشید

شعر طنز مهاجرت

 بازوی هجرت قوی در کشتن بیچارگان

چون قصاص افزون فتد عادت شود جلاد را

شعر سگ , شعر در مورد سگ , شعر در وصف سگ , شعر درباره سگ

شعر درباره مهاجرت

 دیوار ترا من حله خار نخواهم هجرت

به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت

شعر سایه , شعر در مورد سایه , شعر در وصف سایه , شعر درباره سایه

شعر برای مهاجرت

 روی تو دیدم و شد درد فراموش مرا

سینه کز ناوک هجرت به جگر پیکان داشت

شعر شیر جنگل , شعر در مورد شیر جنگل , شعر در وصف شیر جنگل , شعر درباره شیر جنگل

شعر های مهاجرت

 زاتش هجرت تن خاکی بسوخت

تا کدامین باد آرد سوی مات

شعر نادان , شعر در مورد نادان , شعر در وصف نادان , شعر درباره نادان

شعر درمورد مهاجرت

 نگارا، روزه چندم قضا شد در ره هجرت

مپوشان روی تا جانم قضای روزه بگذارد

شعر در مورد مهاجرت